هرمنوتیک و روانشناسی تکفیر

این مقاله تا حدی تخصصی بوده و مخاطبین آن افراد علاقمند به روانشناسی و دین و تفسیر متن اند. که توسط داکتر اسماعیل درمان یکی از داکتر های فعال افغانستان در حوضه روانشناسی ترجمه شده .

نوشته: ارشاد حسین 

برگردان: داکتراسماعیل درمان

تکفیر: شیوه ی است که در آن فرد یا گروهی که قبلاً مسلمان شمرده می شدند، کافر (غیر معتقد به خدا) اعلام می شوند و در مواردی ریختن خون شان روا می گردد.

داشتن یک زندگی دینی یا شکل دادن زندگی فرد در چارچوب دین مستلزم یا برخاسته از نوع تفسیر بعمل آمده از متون دینی و بکارگیری این متون و تفسیر آنها در زندگی فرد و نوع تعامل وی با دنیای پهناور ماحول وی است.

تنوع گروهها و ویژگی های متعدد اسلام که امروزه به میان آمده برخاسته از تفاوت در تفسیر، هرمنوتیک ویا روش شناسی در تفسیر قرآن، حدیث و تاریخی بوده که پس از نزول کتاب – قرآن- شکل گرفته و رشد نموده است. سازه های الهیات، ساختارهای اجتماعی و رویکردهای متفاوت به مسایل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ناشی از نوع روشی است که توسط آن کتاب مقدس فهم شده است.

منبع و سرچشمه ذهنی و معرفتی افراد، حساسیت های دینی شان و روشی که بوسیله آن معلومات را پردازش و پالایش میدهند قویاً متأثراز هرمنوتیک دینی شان است – بعبارتی دیگر شیوه و سازوکار فهم شان از دین و نوع تفسیری که از این گونه فهم برمیخیزد.

بصورت کل، هرمنوتیک اشاره به نظریه ها و روش شناسی تفسیر، بخصوص تفسیر کتب مقدس و متون مقدس، دارد. با آنهم، این کلمه میتواند به معنای وسیعتری، یعنی تمام نظریه ها و روشهای که برای تفسیر و شناخت دنیا بکار میروند، اطلاق گردد. اگر به این کلمه به معنای گسترده اش نظر بیاندازیم، پس هر اجتماع و گروهی صاحب هرمنوتیکی هست – گاه حتی چند هرمنوتیک (مثلا هرمنوتیک دینی و سکولار) می توانند با هم همپوشانی داشته باشند – که بوسیله آن دنیا را تفسیر و با آن تعامل میکنند.

هرمنوتیک میتواند منسجم و یا آشفته و ازهم پاشیده باشد و این نشاندهنده اینست که فهم، از منابع و سرچشمه های متعارض و غیرهمگون صورت گرفته است – و این خود در همخوانی با چندسانی ها و تنوعات متعارضی است که دنیای مدرن را برایمان ترسیم میکند. این فهم ممکن است بصورت خودآگاه حاصل آید و یا خیلی احتمال دارد که از منابع متفاوت و توسط فرآیندی بنام جذب ذهنی، که در آن اراده شخص دخیل نیست، بدست آید. این حالت هم برای شخص باورمند و هم غیرباورمند و تمام کسانی که در درجاتی میان این دو قرار دارند، بصورت واقعی اتفاق میافتد.

مسلمانان در تعامل خود با دنیا، در سبک زندگی و در شناساندن خود بوسیله بیان وعمل متاثر از فهمی اند که از پیش نیاز های دین خود دارند و تاثیرپذیرفته از فهمی اند که از معانی سامانمند و نامتناقض قرآن و دیگر منابع بنیادی دین بدست می آورند. درین میان تاکید و تمرکز بر یک سلسله آیات و احادیث که آیات و احادیث دیگری را تحت الشعاع قرار میدهد و نگاه عمیق یا سطحی در تفسیر، از یک گروه تا گروه دیگر متفاوت است.

ولی همین هرمنوتیک دینی بالنوبه متاثر و قوام یافته از شیوه های غالب تفکر در عرصه های وسیعتر دیگر اند، چرا که جریان تفکر و نظریه پردازی در حوزه تاریخ، اجتماع، سیاست و تفسیر معمولاً موجب دگردیسی دیدگاه های یک دیندار از عناصر مختلف دینی میشوند. بهمین دلیل ما تنوع مختلفی را در میان مسلمانان مشاهده می کنیم؛ مسلمانان سنتی، مسلمانان ترقی خواه، مسلمانان محافظه کار، مسلمانان لیبرال، مسلمانان سوسیالیست، مسلمانان اصلاح طلب، مسلمانان سکولار یا فرهنگ گرا و فرقه های مختلف دیگر…

اگر چه این هرمنوتیک ها بصورت ثابتی بر روی یکدیگر تاثیر میگذارند و تاثیر می پذیرند و این حالت بوسیله ارتباط با قدرت، ثروت، سیاست، اقتصاد، گفتمان رسانه ای، گفتمان روشنفکری، رویکرد های اسکولاستیک متفاوت و چیزهای از این دست، شکل میگیرند؛ ولی در بیشتر مواقع این هرمنوتیک های متفاوت و همپوشان بدون کدام رابطه آشکارا تیره، که گاه خیلی هم راحت نیست، با هم همزیستی دارند. تعارض زمانی بوجود می آید که یک جنبه انتقادی این هرمنوتیک های ناهمگون بصورت تحریک آمیزی در عرصه اجتماع و یا سیاست مطرح شود. اینجاست که مردم بصورت عمومی قویاً به مبانی عمده ای که دیدگاههای شان را شکل میدهد، برمیگردند و در چارچوب تفسیر و رویکرد مشخص خود موضوع را توجیه و اثبات می کنند. این حالت ممکن است سبب مباحثات جدی و حتی برخورد در سطح فکری شود، ولی در بعضی مواقع با مباحثه خردورزانه، نه توسط استدلال، بلکه از طریق سیاست ایدیولوژیک و زور مقابله می شود.

یک مثال خوب که نقش عمده تفسیر و فهم ظریف و بسیار باملاحظه دینی را در رهبری جوامع مذهبی – در امور داخلی و ارتباط شان با جوامع دیگر- واضح میسازد مواردی از قبیل تکفیر (که توسط آن یک مسلمان بدلیل یک دیدگاه یا کنش کافر اعلام میشود) و تاثیر آن برروی درگیری های فرقه ی است. این درگیری های فرقه ی نیز در شرایط پرتلاطم سیاسی جهان اسلام تقویت میشوند. این موضوع نشان میدهد که بعضی از شرح و تفصیل های برخاسته از هرمنوتیک قرآنی در باب ایمان، توحید، شرک، مشرک، کفر و غیره در گذشته چقدر با اهمیت و یا زیانبار بوده و هنوز که هنوز است برروی جوامع مسلمان امروزی تاثیر میگذارد.

یکی از سوره های قرآن بنام فاتحه، به معنای بازکننده، یاد میشود و نخستین نسل های مسلمان پتانسیل قوی نهفته درین سوره را در قلب خود جای دادند. آنها قرآن را کتابی میدانستند که مطالعه آن راه های نو و روش های جدیدی را فراراه شان قرار میدهد تا بوسیله آنها ظرفیتهای جوامع نورسته و نوبپاخاسته خود را گسترش دهند. این مسلمانان با جدیت کار کردند تا پتانسیل های قرآن درحوزه کلام، فلسفه، جامعه شناسی، سیاست، قانون و عرفان را بیشتر آشکار سازند. ولی با وجود مشکلات و درگیریهای داخلی و با وجود پیدایش قبیله گرایی، ملوکیت و ملوک الطوایفی، که منتج به بی عدالتی و کشمکش میگردید و بالاخره باوجود تنوع گسترده در تفسیر، نتیجه آن تلاشها به رشد سریع و وسیع علم و پرورش گسترده هنر و علوم مختلف برای چندین قرن انجامید. این رشد سریع علم و معرفت حتی دانشجویان معاصر رشته تاریخ را به تعجب وا می دارد.

لیکن، اگر جامعه درحال تکوین مسلمانان بصورت کل قرآن را بعنوان گشاینده پتانسیل های بالقوه و شیوه های نهفته می انگاشتند، گروهی کوچکی بنام خوارج قرآن را کتابی میدانستند که براین پتانسیل ها مهر و موم می زند و درش را می بندد. آنها قضاوت و حکمیت انسانها و حتی تلاش برای پل زدن میان معانی آیات به ظاهر مرتبط را به دیده شک می نگریستند. فهم آنها از قرآن بصورت قطعه قطعه و شکسته ریخته بود (و ارتباط منطقی و مستدل میان آیاتی که تفسیر میکردند به مشاهده نمیرسید) چرا که با قرآن با یک رویکرد گسسته و آشفته تعامل میکردند. این رویکرد به زعم خود منتج به یک هرمنوتیک متحجر و تنگ نظرانه ی گردید که برمحور یک سلسله مفاهیم گسسته میچرخید، بالاخص در موارد حساسی چون ایمان، شرک، مشرک و کفر. جدایی خوارج و تفسیر آنها از ویژگیهای یک مومن راه را برای تکفیر گروه بزرگی از مسلمانان باز کرد، مسلمانانی معتقد و باپشتکاری که فقط دیدگاه خوارج در موارد خیلی جزیی را نقض میکردند.

خوارج در مقابل ساخت و پاخت های سیاسی و جنگهای داخلی زمان خود واکنش مذهبی قویاً افراطی ولی آشفته ای را نشان دادند. آنها از لحاظ فکری آماده رویارویی با بازیهای پیچیده سیاسی (کوشش ها و پیشنهادها برای دستیابی به قدرت و نفوذ و بالاخره مقام خلافت بعنوان یک دستاورد سیاسی) که در زمان امام علی بروز نمود، نبودند ( و حضرت علی، بعنوان خلیفه، به اجبار علیه این بازیهای سیاسی به ستیز برخاست). همین بود که آنها در اولین قدم طعمه سواستفاده های سیاسی شدند.

در واکنش به اوضاع پایین تر از حد انتظار، آنها به نوعی از خلوص و تزکیه مصنوعی برخاسته از هرمنوتیکی پناه بردند که از تعالیم انعطاف ناپذیر تکفیر آب میخورد. این هرمنوتیک خوارج را قادر میساخت تا با استفاده از تعاریف مختص به خود به حذف هر آنچه را ارتداد، بدعت و انحراف می انگاشتند و هر آنکه را بحد کافی پاکدامن نمی دانستند، بپردازند.

تذکر: اصولاً، اساس تفسیر مطلق گرایانه خوارج از واکنش به اوضاع سیاسی آنزمان منشأ میگیرد. این واکنش سبب شد تا آنها یک موضع افراطی را تبلیغ کنند که در آن فقط به حکمیت خداوند (بوسیله قرآن) اعتنا شود و حکمیت انسان، بعنوان موجود خطاپذیر، رد شود (اگرچه حضرت علی این موضوع را برایشان توضیح داد) ولی آنها ناتوان از درک این بودند که تفسیر، غیرقابل اجتناب است و اگر این تفسیر بدون رجوع به ماخذ، روش و علم مناسب و کافی انجام شود، اشتباهات زیادی رخ مینمایاند و وضعیت را به سرعت بدتر از آنچه هست، میکند. به همین دلیل، با وجود تلاش برای پرهیز از هرنوع تفسیر انسانی، آنها در دام هرمنوتیک از هم گسیخته و بشدت تنگ نظرانه ای افتادند و این همه بخاطر آنست که نمی توان از تفسیر انسانی اجتناب کرد.

مردمی که بوسیله سیاست مورد اذیت و جور قرارگرفته اند( و بخصوص آنهایی که مذهبی نیز هستند)، معمولاً بدنبال آن گونه تفسیرهای دینی میروند که اعمالی را که حس میکنند مجبور به انجام آنها اند را رخصت دهد و توجیه کند. مشکل جایی بروز میکند که دین به سیاست شکل نمی دهد (سیاست در انسجام با اساسات دینی رشد نمی کند)، ولی این سیاست برخاسته از خشم و استیصال است که تفسیر دین را شکل میدهد و تحریفش میکند. بدین طریق، دین و یک سیاست خشن در مواردی بصورت خطرناکی با هم تلفیق می شوند (و بصورت خطرناکی با تمایلات انسان گریزانه ی جفت میشوند تا جامعه را از عناصر ناخالص و تطهیرناشده تصفیه کنند) ولی ریشه این رویکرد در سیاست (و سرخوردگی) است، نه دین. متاسفانه، توجیه کردن اعمال افراطی توسط دین منتج به ظهور یک رسم ناسالم و اشتباه مذهبی میگردد. بهر اندازه ی که این اعمال افراط گرایانه تر انجام شوند، بهمان اندازه توجیه دینی انعطاف ناپذیرتر و بی رحم تر میگردد.

روش خوارجی ها استوار بود بر تلاش بی وقفه برای مشخص کردن کسانی در میان جامعه که خود را مومن مینامیدند ولی در واقع کژآیین و بدعت گذار بودند و راندن این “به اصطلاح” مومنان از جامعه تا اینکه تنها و تنها مومنان “حقیقی” باقی بمانند. برای رسیدن به این هدف، بعضی از زیرگروه های خوارجی ها به قتل عام آن مسلمانانی دست زدند که به باور ایشان به یکی از اشکال شرک گرفتار بودند (بر اساس نظریات ناریخت، متغیر و سیاست زده خود خوارجی ها و آنچه ایشان شرک می پنداشتند). خوارجی ها، با عجله و یک دندگی، هر مسلمانی را که حتی ذره ای از دیدگاه کوته بینانه شان عدول میکرد، خاین به دین و در نتیجه سزاوار مرگ اعلام میکردند. از منظر خوارجی ها، مشخص کردن و گزینش کافر و مشرک به معنی نوع ناجور و نامناسب یک مومن بود تا یک غیرمومن. برای آنها یک غیرمومن خیلی به مزاق شان خوشایند میآمد تا یک مومن نا مناسب که با ایمان نادرست خود نهایتاً به خود دین ضربه وارد میکرد. این شیوه تکفیر اولین بار و بصورت وسیعی توسط خوارجی ها معمول شد. آنها کسانی را که به استاندارد های شان مطابقت نمیکرد نه تنها برچسب میزدند و مجرم می شناختند بلکه خود شان قاضی، هییت منصفه، و مجری قانون می شدند و این اشخاص را (با نادیده گرفتن مراحل قانونی) مجازات میکردند. در جریان اوضاع متشنج سیاسی آن زمان، هرمنوتیک آنها بیشتر از اینکه درگیر مباحثات و تبادل نظریات شود، فقط به یک موضع تیوریک بسنده کرد؛ چرا که خوارجی ها زیاد حرف میزدند، ولی با شمشیر و بدون یک ذره ترحم.

آنها “با شمشیرهای شان به بازار میرفتند. زمانی که مردم بی گناه بی خبر از حضورشان جمع می شدند، خوارجی ها به ناگهان فریاد سرمی دادند “لا حکم الی لله” (حکم از آن خداست)، شمشیرهای شان را از نیام بر می کشیدند و به هر کسی که گیر شان می آمد نشانه میرفتند، و آنقدر به کشتن ادامه میدادند تا آنکه خود شان کشته می شدند. مردم عادت کرده بودند که با ترس مداوم از آنها زندگی کنند…” (مالاتی، تنبیه، صفحه ۵۱، به نقل از “مفهوم ایمان در الهیات اسلام” – آیزوتسو)

امروز تقلید از رسم نامیمون و پراز اشتباه خوارجی ها در بسیاری از نقاط جهان اسلام به مشاهده میرسد. شرایط سخت و آشفته ناشی از ده ها سال مداخله خارجی، سواستفاده سیاسی و جنگهای داخلی در مناطق اسلامی، راه را برای ظهور دوباره هرمنوتیک تکفیر با یک چهره مدرن باز کرده است که شخص را قادر میسازد تصویر خوارجی ها را در زمان ما به روز کند: ” آنها مواد منفجره را پنهانی به بازار ها و مساجد میبردند و وقتی که مسلمانان بی گناه بی خبر از حضور آنها دور هم جمع می شدند، خود را منفجر میساختند و هر که را که به حسب تصادف نزدیک شان بود می کشتند. مردم عادت کرده بودند که با ترس از آنها زندگی کنند.”

هزاران هزار مسلمان جان خود را از دست دادند تا اینکه نفاق حاصل از کار خوارجی ها مهار شد واز صحنه سیاست و دین ناپدید گردید. تعدادی به این نظر اند که خوارجی ها توسط سیاستمداران جاه طلب که خواهان نفوذ در بعضی از مناطق بودند مورد سو استفاده قرار گرفتند (نه بعنوان یک ارتش پنهان، بلکه بعنوان عاملان ترور که وضعیت سیاستی و مذهبی را با آشفتگی مواجه می ساختند). با وجود این، بعلت طبیعت شکننده و افراطی خوارجی ها، کسانی که آنها را ابتدا برعلیه حضرت علی استفاده کردند (حضرت علی بوسیله یک خوارجی به قتل رسید) خود در نهایت آماج تهاجم بی رحمانه خوارجی ها قرار گرفتند.

حضرت علی هشدار داده بود که حتی اگر اکثریت گروه های خوارجی مهار شوند (همانطور که در زمان وی این کار صورت گرفت)، نظریات غیرقابل انعطاف آنها کاملاً مهار نمی شود و هر زمانی که تفکر خردورزانه اسلامی و اخلاق عملی یک جامعه متوازن و با مدارا کمرنگ و در عوض سؤاستفاده سیاسی و خشونت پررنگ تر گردد، این نظریات در پشت رهبران، گروه ها و پرچم های متفاوت دوباره ظاهر میشوند. اگرچه خوارجی ها و اعقاب شان بالاخره به یک فرقه بی آزار تغییر ماهیت دادند، ولی همانطور که حضرت پیش بینی کرده بود، هرمنوتیک تکفیر در مراحل بعدی بارها و بارها سر برآورد.

بنابرین، خوارجی ها از صفحه تاریخ به سرعت ناپدید شدند، ولی مبانی تفکر شان در چندین مرحله دیگر بازهم پدیدار شد. باوجود این، جوامع مسلمان بطور اعم از خطر و حماقت این تفکر آگاه بودند و بهمین دلیل بسرعت آنرا محدود و تحت کنترول در می آوردند.

تذکر: گروههای که بعداً ظهور کردند، به مانند گروه جهمیه، هرمنوتیک متحجر و توأم با تنگ نظری را رشد دادند که حتی منجر به اطلاق کفر بر تعدادی از پیامبران پیشین گردید، چرا که بعضی از اعمال این پیامبران با تفسیر جهمیه در مورد تعدادی از آیات در تضاد و اصطکاک واقع میشد.

غزالی خیلی واضح میگفت که استفاده آزاد و راحت تکفیر برعلیه دیگران که در زمان وی خیلی رواج یافته بود، باید محدود شود.

“…باید خیلی احمق باشد کسی که وقتی از وی در تعریف کفر سوال شود، چنین جواب دهد: کفر هر آن چیزی است که مخالف تیوری اشعریه و یا معتزله و یا حنبلیه و یا تیوری های دیگر درین حوزه باشد. همچو کسی از نابینایان هم نابیناتر است…” (فیصل التفرقه بین الاسلام و زندیقه، با ترجمه ی از آیسوتزو)

حتی علمای سخت گیر و فاقد تخیلی چون ابن تیمیه موافق بودند که رویکرد افراطی خوارجی ها در باب ایمان، شرک و کفر خطرآفرین است.

“…جنجال بر سر معانی این کلمات اولین تخم نفاق را درمیان مسلمانان بارور کرد. بخاطر این مشکل، جامعه مسلمانان گروه گروه شدند… در رابطه به کتاب مقدس اختلاف پیدا کردند و شروع کردند به “کافر” خطاب کردن یکدیگر…” (کتاب الایمان، ابن تیمیه)

با وجود این، پرهیز از تمایل برای نشانه رفتن گروه های مسلمان با همچو القابی برای ابن تیمیه نیز خیلی آسان نبود، تمایلی که در دوره های اخیر (دوره استعمار) یکبار دیگر بوسیله شبه خوارجی های که خود را اصلاحگر مینامیدند، اظهار گردید. این اشخاص، درجستجو برای کسب حمایت از تسلیحات مدرن قدرتهای استعمارگر، تلاش میکردند تا مسلمانانی را که به باور آنها در شرک و بدعت غوطه ور بودند، “اصلاح” نمایند (اصلاح در واقع حسن تعبیری بوده از برتری جستن و به حاشیه راندن فرقه های رقیب در منطقه) و در حین زمان وکالت قدرت نیرو های استعمارگر را تصاحب کنند.

عصر مدرن نیز گریبانگیر تعدادی از این نوع گروه ها شده است، گروه های که تفسیر دینی خود را با هرمنوتیک تکفیر می آرایند و یا این هرمنوتیک را در خط مشی فکری خود می افزایند.

در مواردی، قدرت های خارجی این گروه ها را حمایت و پشتیبانی کرده اند دقیقاً بخاطر اینکه آنها مشتاق به کشتن مسلمانان هم کیش خود اند. ولی صد البته که این تمایل ایشان را تبدیل به عاملین مفیدی برای ایجاد اغتشاش، ترس و بی نظمی می سازد که وابسته به تحولات و متقتضیات جغرافیایی – سیاسی اند. این خود فاکتور موثری است که زمینه را برای یک راه حل تحمیل شده خارجی، بجای راه حل های بومی و داخلی، فراهم میسازد – زمینه ی در راستای منافع قدرت های بیرونی.

ولی همانطور که بر مسلمانان در دورانهای قبل گذشت، این گروه ها، چه با دیدگاه های تنگ نظرانه خود از هرمنوتیک تکفیر نیرو گیرند و چه افراط گرایی شان مورد استفاده جریانهای سیاسی بزرگتر قرار گیرد، هرمنوتیک شان برای مسلمانان جز تباهی چیزی دیگر به بار نمی آورد.

زوایا و جنبه های فراوان یک زبان عقلانی الهام گرفته از قرآن و هرمنوتیک ژرف و پرمحتوای که در قالب های تاریخی متعدد و مکاتب فکری گوناگون شگوفا شده است بصورت آشکاری در تضاد با ایدیولوژی شرارت آمیز و متعصب تکفیر قرار دارد. در بسیاری از دوره های تاریخی اسلام، ایدیولوژی تکفیر یک مورد دردسرآفرین ولی جزیی بوده که به خوبی کنترول شده است. ولی درین اواخر، این ایدیولوژی با انحراف عجیب تاریخی ناشی از تغییرات بزرگ سیاسی و آشفتگی و خشونت مرتبط با آن در موقعیتی قرارگرفته که میتواند خیلی خیلی مخرب باشد (امید است که این حالت گذرا باشد).

“کتابی مبارک بر تو نازل کردیم تا امت در آیاتش تفکر کنند و صاحبان مقام عقل متذکر حقایق آن شوند… بگو آیا صاحبان علم و دانش با مردم جاهل و نادان یکسان اند؟ فقط اهل علم متوجه اند…و تفسیر کامل (هرمنوتیک) آنرا به جز از خدا و کسانی که صاحب اندیشه ژرف اند کسی دیگری نمی داند… (قرآن سوره ص، آیه ۲۹، قرآن سوره الزمر، آیه ۹ و قرآن سوره آل عمران آیه ۷)

منبع: روان آنلاین

بیان دیدگاه

دانلود رایگان کتاب‌های منتقد اسلام و ادیان، کتاب‌های ممنوعه و نایاب

دانلود رایگان کتاب‌های منتقد اسلام و ادیان، کتاب‌های ممنوعه و نایاب

آرمانشهر

مبارزه خواهم کرد و نخواهم گذاشت نسل سوخته باقی بمانم!